خوب دیروز سومین همایشم تموم شد!
امیدوارم که به خوبی گذشته باشه!
در صورتی که بدی ای توی همایش بوده تقصیر ما بوده!(تقاضای عفو دارم )
اگر که خوبی ای هم بود به خاطر دید شما بود!
در کل دلم برای همه + همایش تنگ می شه!
من به شخصه هرچی در توان داشتم برای همایش گذاشتم!
5 هفته ای شد که به طور کامل کلاس ها رو نتونستم برم!(قبلش هم تک و توک)(با این که سومم)
از خستگی شبایی که تا 11 . 12 کار می کردیم گرفته تا اضطرابی که روزای آخر داشتیم یا دادایی که سر همدیگه می کشیدیم(از روی اضطراب)!
البته خوشم میاد همیشه خیلیا فراموش می شن ولی برام مهم نییست!
در کل خاطره بود(پر از تلخ و شیرینی ها)
باز هم برای بار آخر می گم که اگه کاستی ای دیدید من از طرف همه ی بچه ها عذر می خوام!
چشم ها را باید شست/جور دیگر باید دید
.
.
دلم نمی خواد تموم کنم حرفامو!درسته که خیلی خسته شدم ولی دوس داشتم هنوزم ادامه داشت!ولی چه کنم که بعد از هر آغازی یه پایانی هم هست!
این هم پایان تمام تلاش های 1 ساله ی ما!(که امیدوارم نقایصشو بر ما ببخشید! )
.
.
از امروز می شینم دیگه فقط روی المپیاد و مسئله حل کردن تمرکز می کنم!
یه فصل وست رو هم باید تموم کنم!
البته قبلش باید جزوه هامو کامل کنم!(خداکنه سریع تموم بشه!)
التماس دعا(شدید)!